خشایار مریدپور: رویکرد کشورهای مختلف در رویارویی با کرونا، بهخصوص از نظر بهکارگیری مؤثر فناوری اطلاعات و بهرهبرداری از ظرفیتهای نوین حکمرانی دیجیتال، بسیار متفاوت بوده است. قاره آفریقا تقریبا به کل با مشکلات دیگری درگیر بود و مثل همیشه در حاشبه قرار داشت. بعضی کشورها از راهکارهایی مانند فاصلهگذاری اجتماعی، قرنطینه و مهار فعالانه گسترش بیماری استفاده کردند و بعضی دیگر مانند تعدادی از ایالتهای آمریکا یا سوئد با وجود داشتن ظرفیتهای لازم اجرایی و فناورانه برای کنترل جمعیت، ترجیح دادند کار را به ایمنی گلهای و واکسیناسیون بسپارند. حالا، دو سال پس از شروع این همهگیری، میتوانیم با نگاهی گذشته مزایا و معایب هر یک از این روشها را با تکیه بر آمارهای رسمی منتشرشده و روند وقایع بررسی و کارایی آنها را ارزیابی کنیم. بهخصوص که با وجود تکیه و امید ما به فناوریهای نوینی مانند علم داده، هوش مصنوعی و اینترنت اشیاء برای مقابله با همهگیریهای احتمالی آتی، شاهد آن بودیم صرف بهکارگیری این ابزارها برای مهار کرونا تضمینکننده موفقیت نبوده است و عملکرد نهایی میتواند به عوامل دیگری هم بستگی داشته باشد.
مقایسه وضعیت دو کشور همسایه، چین و تایوان، شاید برای آینده راهگشا باشد؛ دو کشوری که با وجود شرایط بسیار مشابه، رفتارهای متفاوت و برونداد متفاوتتری را تجربه کردند. علاوهبراین، بررسی عواقب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رویکردهای مختلف این دو همسایه، میتواند چشمانداز مناسبی از چالشهای موجود در مسیر بهرهبرداری بهینه از این فناوریها و یکپارچهسازی قابلیتهای آنها در آینده نظام سلامت عمومی جهانی برای ما ایجاد کند. این درسهای گرانبها بهقیمت جان میلیونها انسان و تغییر سبکزندگی میلیاردها نفر در سراسر جهان به دست آمدهاند و باید راهنمای ما برای اجتناب از تکرار اشتباههای گذشته و چراغ راه آینده باشند.
غرور خدشهدارشده چین
چین در دهه اول قرن بیستویکم بهشدت درگیر توسعه برقآسا، شکستن رکوردهای پیاپی رشد اقتصادی و تثبیت تصویر خود بهعنوان یک ابرقدرت نوظهور در جهان بود. اما شیوع سارس که نداشتن آمادگی و ناتوانی این کشور در رویارویی با بحرانی در این ابعاد را بهخوبی برای همه جهان به نمایش گذاشت، برای دولتمردان و حزب حاکم کمونیست چین بسیار گران تمام شد. ویروس عامل این بیماری که همخانواده SARS-CoV-2 و نخستین هشدار همهگیری کروناویروسها بود، ویژگیهای لازم برای تبدیل شدن به همهگیری را نداشت. اما این بحران سلامت عمومی، بیشک تبعات درخور توجهی برای مردم و بهخصوص دولت چین داشت. به همین علت دولت چین تصمیم گرفت علاوه بر ایجاد تحول بنیادین در نظام سلامت عمومی خود با تأمین زیرساختها و امکانات مناسب برای مقابله با همهگیریهای بعدی، از جمله مراکز تحقیقاتیای مانند مرکز ویروسشناسی ووهان، از تکرار نشدن چنین رخدادی اطمینان حاصل کند. با شروع شیوع کرونا، چین که دیگر نمیخواست تجربه تلخ سارس را تکرار کند، با سیاست مشت آهنین و به قصد مهار همهگیری با هر روش ممکن و اقداماتی مانند افشا نکردن اطلاعات حیاتی، سانسور رسانههای جمعی، دستکاری آمارها و سعی در پاک کردن صورتمسئله وارد عمل شد. این سیاستها هرچند در خود چین تا حد خوبی مؤثر واقع شدند، اما از رسوخ بیماری به دیگر نقاط جهان جلوگیری نکردند. البته چینیها این بار بهواسطه پیشرفتهای خود در حوزه فناوری اطلاعات به تدریج در داخل کشورشان به اوضاع مسلط شدند. در واقع، دولت چین برای مقابله با کرونا آن قدر روی استفاده از فناوری اطلاعات و بزرگدادهها حساب کرده بود که همان اوایل و همزمان با تأسیس بیمارستان صحرایی فوری معروف ووهان، دست به راهاندازی نخستین شبکه 5G عملیاتی جهان در این شهر زد تا بهتر بتواند حجم عظیم اطلاعات ردوبدلشده را مدیریت کند. در ادامه هم طی مدتی کوتاه فناوریهایی که در دو دهه اخیر برای کنترل همهجانبه رفتار بیش از یکمیلیاردو۵۰۰میلیون شهروند چینی توسعه داده شده بودند، در کنار ابزارهای جدید مبتنی بر هوشمصنوعی و علوم داده برای پایش هوشمند جامعه و تضمین اجرای قوانین سفت و سخت وضعشده برای مقابله با کرونا به کار گرفته شدند.
دولت چین برای مقابله با کرونا آن قدر روی استفاده از فناوری اطلاعات و بزرگدادهها حساب کرده بود که همان اوایل و همزمان با تأسیس بیمارستان صحرایی فوری معروف ووهان، دست به راهاندازی نخستین شبکه 5G عملیاتی جهان در این شهر زد
پایش فرد به فرد جامعه
از جمله این فناوریها و ابزارها میتوان به به سیستمهای یکپارچه ثبت، پایش و مدیریت بزرگدادههای جمعیتی، کنترل وضعیت سلامتی شهروندان با کمک گوشیهای هوشمند، ردگیری تماسهای فیزیکی و محدود کردن دسترسی افراد مشکوک به بیماری به خدمات عمومی، کنترل هوشمند فاصلهگذاری اجتماعی در معابر با استفاده از پردازش تصویر، استفاده از هوش مصنوعی برای تشخیص زودهنگام علائم بیماری در آزمایشها، توسعه هوش مصنوعی برای تماس و پیگیری تلفنی وضعیت شهروندان محبوس در منزل برای رصد علائم و روند گسترش بیماری اشاره کرد. این اقدامات همگی در کنار قرنطینه گسترده و بدون قید و شرط مراکز شیوع بیماری، بستن شهرها و تعطیلی کارخانهها و آزمایش پیوسته کل جمعیت به کار گرفته شدند و باعث شد مطابق آمار رسمی تنها ۵۲۲۶ نفر تلفات ثبت شود. البته در واقعی بودن این رقم تردیدهایی وجود دارد، اما به هر حال چین در رویارویی دوم خود با یک همهگیری به شیوه مخصوص به خودش موفق بود. البته باید توجه کرد که چه بهایی برای این موفقیت پرداخته شده و آیا این روش در همه جهان قابل اجراست؟ اختصاص حدود ۲درصد از کل تولید ناخالص ملی سالانه، کاهش رشد اقتصادی، از بین رفتن کل صنعت گردشگری، تخریب وجهه جهانی، سلب آزادیهای فردی و ایجاد نارضایتی در دهها میلیون چینی بهایی است که روش چینی در پی داشت. در ادامه هم بازگشت بیماری و شروع موج جدیدی از قرنطینهها و محدودیتها از اعتبار این پیروزی کاست و باعث شکلگیری سؤالهایی شد؛ از جمله اینکه چنین روشهایی را تا کی میتوان ادامه داد و آیا دسترسی داشتن و بهکارگیری فناوریهای نوین در بحرانهای سلامت عمومی کافی هستند؟
تایوان؛ روی دیگر سکه
وقتی عملکرد چین را از نظر مقدار تلفات و خسارات با همسایه جنوبی آن یعنی تایوان مقایسه میکنیم، به نظر میرسد سیاست «تحمل نکردن کووید[1]» پکن احتمالاً بهترین روش برای مقابله با همهگیری نباشد. تایوان از نظر قومیتی، تراکم جمعیت و اتکای نظام سلامت به فناوری اطلاعات و علم داده وضعیت بسیار مشابهی با چین دارد. اما آنها نهتنها قبل از سازمان جهانی بهداشت و حتی خود چینیها دست به کار مقابله با یک همهگیری احتمالی شدند، بلکه با پیادهسازی یک دفاع هماهنگ تنها هفت نفر فوتی در یک سال اول همهگیری داشتند. این آمار خیرهکننده تأیید میکند خروجی نظام سلامت عمومی تایوان بسیار بهتر از همسایه شمالی و در جهان یگانه بوده است. بهعلاوه، زندگی معمولی در تایوان در یک سال اول همهگیری برخلاف بیشتر کشورهای جهان از جمله چین در جریان بود و هیچ چیز تعطیل نشد. اما دلیل این موفقیت تایوانیها چه بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال، باید نگاهی به وضعیت نظام سلامتی این کشور بیندازیم. تایوان که در ابتدا بهعنوان یک دیکتاتوری نظامی با منابع مالی محدود شناخته میشد، تا میانه دهه ۱۹۹۰ به یک کشور ثروتمند با فناوریهای پیشرفته و نظام سیاسی باز تبدیل شد. آنها نهتنها در اواخر دهه ۱۹۹۰ بیمه سلامت عمومی را برای همه شهروندان خود اجرایی کردند، بلکه در سال ۲۰۰۱ یکی از نخستین کشورهای دنیا شدند که با استفاده از کارتهای هوشمند دادههای سلامت شهروندان خود را دیجیتالی کردند. این ترکیب سیستم سلامت عمومی تایوان را به یکی از بهترینها در جهان تبدیل کرده بود. اما خیلی زود سارس به یک آزمون دشوار برای این نظام سلامت تبدیل شد. برای مثال وقتی بخش بزرگی از مبتلاها به سارس در یک بیمارستان در تایپه شناسایی شدند، مقامات متولی سلامت از ترس گسترش بیشتر بیماری، بهسرعت تصمیم به قرنطینه کامل بیمارستان گرفتند. اما این کار در نهایت نهتنها کمکی به بهبود شرایط نکرد، بلکه باعث شد بیش از یک سوم از ۸۱ نفر تلفات تایوان در جریان سارس تنها در همین بیمارستان اتفاق بیفتد. پس از این فاجعه نهاد جدید «مرکز فرماندهی مقابله با همهگیری»[2] (CECC) که برای کمک به مهار بیماری تشکیل شده بود، به علت ناهماهنگی بین نهادهای دولتی دیگر نتوانست آنطور که باید به وظایف خود عمل کند و جلوی گسترش بیماری را بگیرد. باقی نهادهای دولتی مرتبط هم پس از وقوع این فاجعه، تقصیر را بهگردن یکدیگر انداختند و از قبول مسئولیت تصمیم به قرنطینه شانه خالی کردند. اما این آخر کار نبود؛ تایوانیها از این واقعه درس گرفتند و در سال ۲۰۰۴ با پایان همهگیری سارس، بهجای حذف این نهاد موقت دست به اصلاح ساختاری آن زدند.

درس گرفتن از گذشته برای آینده
در ساختار فعلی نظام سلامت تایوان، مرکز فرماندهی مقابله با همهگیری در جریان بحرانهای سلامت عمومی تبدیل به مرجع اصلی تصمیمگیرنده در این حوزه و مرکز هماهنگی همه اقدامات میشود. در نتیجه این مرکز میتواند با دسترسی به اطلاعات همه نهادهای دولتی و بهداشتی تایوان، اقدام به تصمیمگیری فوری و تخصیص مؤثر منابع برای مقابله با گسترش بیماری کند. از آنجا که مرکز فرماندهی مقابله با همهگیری به همه اطلاعات شهروندان دسترسی دارد، میتواند بهسادگی اطلاعات سلامتی شهروندان را با اطلاعات مکانی و تاریخچه مسافرتهای آنها تطابق دهد تا با دقت بالایی موارد مشکوک به انتقال بیماری شناسایی و بهصورت هوشمند قرنطینه شوند. این نهاد شهروندانی را که به کشورهای آلوده رفتوآمد کرده بودند و افرادی را که مشکلات زمینهای سلامتی داشتند، در گروه «پرخطر» و شهروندانی را که مسافرت و بیماریهای خطرساز نداشتند، در گروه «کمخطر» قرار داد. در گام بعد دولت تایوان با قرنطینه سفت و سخت گروههای پرخطر و کنترل ورود آنها به جامعه «کمخطر»، ممنوعیت سفر خارجی به تایوان و پایش هوشمند رعایت قرنطینه در کنار اجباری کردن زدن ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی برای گروه دوم، اقدام به مهار کرونا کرد. جالب است بدانید تایوان با حدود ۲۴میلیون نفر جمعیت، در سال اول کرونا ۵۰۰هزار نفر را در قرنطینه اجباری دوهفتهای قرار داد. اما با این تفاوت بزرگ که جامعه تایوان اجازه پیدا کرد برخلاف بیشتر کشورهای جهان و بهخصوص چین به زندگی عادی خود ادامه دهد. بهاینترتیب تایوان از بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سلامت عمومی بهوجود آمده در دیگر کشورها جلوگیری کرد و همچنان یکی از پایینترین نرخهای مرگومیر در اثر بیماری را به ثبت رساند.
تجربههای گرانبها برای آینده
با نگاهی به تجربه موفق تایوان در مهار کرونا، بهخصوص در قیاس با چین، میتوان درسهای مهمی درباره روشهای مهار موثر همهگیریهای بعدی و تکرار نکردن اشتباههای گذشته گرفت. بهویژه که هر دو کشور در این بحران بهشدت بر استفاده از روشهای نوین، ابزارهای هوشمند و فناوری اطلاعات تأکید داشتهاند و از آنها بهطور گسترده در این همهگیری استفاده کردهاند. نکته اساسی در این بین، اهمیت تعریف درست ساختارهای تصمیمگیری و سیاستگذاری سلامت عمومی و گردش شفاف و سریع اطلاعات در جامعه است. موضوعی که کمتر در ساختار دولتهای تمامیتگرا مثل چین مورد توجه قرار میگیرد و میتواند کارایی و تأثیرگذاری ابزارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات از جمله علوم داده و هوشمصنوعی را بهشدت تحتتأثیر قرار دهد. این گردش آزاد و شفاف اطلاعات بود که به تایوانیها اجازه داد زودتر از بسیاری از کشورهای دیگر جهان وقوع همهگیری را شناسایی کنند و دست به مقابله با آن بزنند.
نگاهی به تجربه موفق تایوان در مهار کرونا، بهویژه در قیاس با چین، میتوان درسهای مهمی درباره روشهای مهار مؤثر همهگیریهای بعدی و تکرار نکردن اشتباههای گذشته گرفت
موضوع بعدی، نحوه استفاده عملی از به اطلاعات بهدستآمده و تصمیمگیری براساس آنهاست که باز هم شاهد رویکردهای کاملا متفاوت چین و تایوان و نتایج متفاوت آن هستیم. چین شهرها را بست، ارتباطات را قطع کرد و زندگی روزمره مردم را تعطیل کرد و همه تمرکز خود را بر کنترل جمعیت با استفاده از فناوریهای هوشمند قرار داد. نتیجه این اقدامات افت خروجی اقتصادی، افزایش نارضایتی عمومی و هزینههای سنگین دیگری بوده است که بسیاری از موفقیتهای بهدستآمده را زیر سؤال برده است. این در حالی است که تایوانیها با اتخاذ سیاست جریان آزاد اطلاعات و عمل به پروتکلهای درنظرگرفتهشده، بسیار موفقتر بودند. البته کاهش کنترل سفت و سخت بر عمل به پروتکلها باعث رشد مجدد موارد بیماری و موج جدیدی از ابتلا به کرونا در تایوان در سال دوم همهگیری شد و این شاید مهمترین درسی است که باید از این ماجرا بگیریم. اما از آن مهمتر این است که هرچند بهکارگیری جدیدترین فناوریها ابزار مناسبی برای پایش فرد فرد جامعه هستند، اما در مواقع بروز بحران حفظ آزادیهای فردی و تضمین گردش آزاد و شفاف اطلاعات ضروری است و یک نظام سلامت متمرکز و دادهمحور بهتنهایی نمیتواند تضمینکننده موفقیت ما در مقابله با همهگیریها احتمالی بعدی باشد. مروری بر تجربه تایوان احتمالا راهگشای ما در استفاده از فناوری در جهانی خواهد بود که با همهگیریهای دیگری در آینده نه چندان دور طرف خواهد بود.